رویکرد اساسی این مقاله، بهبود شرایط بهرهبرداری از سیستمهای توزیع توسعهنیافته با بهرهگیری همزمان از بازآرایی شبکه و برنامههای کنترل مستقیم بار خواهد بود. برای یافتن همزمان وضعیت بهینه کلیدها و مقادیر تشویق بهینه در برنامه پاسخگویی بار، از الگوریتم ژنتیک به عنوان چکیده کامل
رویکرد اساسی این مقاله، بهبود شرایط بهرهبرداری از سیستمهای توزیع توسعهنیافته با بهرهگیری همزمان از بازآرایی شبکه و برنامههای کنترل مستقیم بار خواهد بود. برای یافتن همزمان وضعیت بهینه کلیدها و مقادیر تشویق بهینه در برنامه پاسخگویی بار، از الگوریتم ژنتیک به عنوان یکی از روشهای جستجوی تصادفی استفاده شده است. برای نشاندادن اثر بازگشت انرژی در برنامه پاسخگویی بار از ماتریس حساسیت قیمتی تقاضا (ماتریس کشش بار) استفاده شده است. هزینههای بهرهبرداری از شبکه به عنوان تابع هدف در نظر گرفته شدهاند. قیود ولتاژ، ظرفیت خطوط شبکه و برخی از قیدهای مربوط به برنامههای پاسخگویی بار نیز در ارزیابی تابع هدف در نظر گرفته شدهاند. در نهایت کارایی روش ارائهشده در کاهش هزینههای بهرهبرداری روی شبکه 33شینه نشان داده شده است. نتایج شبیهسازی نشان میدهند که استفاده همزمان از ابزارهای بازآرایی و پاسخگویی بار، علاوه بر حل مشکل اضافه بار خطوط شبکه، هزینههای بهرهبرداری از شبکه را به طور چشمگیری کاهش داده و نیاز به بارزدایی را به حداقل میرساند.
پرونده مقاله
استفاده از یک راهکار مسیریابی سلسلهمراتبی مبتنی بر تکنیکهای خوشهبندی و چاهک متحرک میتواند انرژی مصرفی در شبکههای حسگر بیسیم را به طرز قابل توجهی کاهش دهد. دو مسأله مهم در طراحی این راهکار سلسلهمراتبی، انتخاب حسگر شایستهتر به عنوان سرخوشه و نیز تخصیص بهینه چاهکه چکیده کامل
استفاده از یک راهکار مسیریابی سلسلهمراتبی مبتنی بر تکنیکهای خوشهبندی و چاهک متحرک میتواند انرژی مصرفی در شبکههای حسگر بیسیم را به طرز قابل توجهی کاهش دهد. دو مسأله مهم در طراحی این راهکار سلسلهمراتبی، انتخاب حسگر شایستهتر به عنوان سرخوشه و نیز تخصیص بهینه چاهکهای متحرک به مناطق بحرانی (یعنی مناطقی که ریسک ایجاد حفره انرژی در آنها بالا است) میباشد. از آنجایی که چاهکهای متحرک هزینه بالایی را به شبکه تحمیل میکنند، تعداد محدودی از آنها به کار گرفته میشوند. لذا تخصیص این تعداد محدود چاهک به شمار بالای درخواستهای واصلشده از نقاط بحرانی در دسته مسایل NP-hard است. بیشتر راهکارهای موجود با تطبیق یک روش تکاملی و اجرای آن توسط حسگرها سعی در حل این مسأله داشتهاند. این در حالی است که تکنولوژی به کار گرفته شده در طراحی حسگرهای امروزی و نیز منابع محاسباتی بسیار محدود آنها، اجراییشدن این روشها در شبکههای واقعی را دچار چالش میکند. به بیان دیگر، اجرای چنین ایدههایی از حد تئوری فراتر نمیرود. در نتیجه برای رسیدن به توازنی مناسب میان افزایش دقت و کاهش بار محاسباتی در مسیریابی مبتنی بر خوشهبندی چاهک متحرک یک روش نیمهمتمرکز بر اساس الگوریتم ژنتیک پیشنهاد میکنیم. در این روش، محاسبات سبکوزن از سنگینوزن جدا شده و اجرای دسته اول محاسبات بر عهده حسگرها و دسته دوم بر عهده ایستگاه پایه گذاشته میشود. اقدامات روبهرو در طراحی راهکار پیشنهادی انجام شده است: 1) انتخاب سرخوشه بر اساس پارامترهای تأثیرگذار محیطی و نیز تعریف تابع هزینه عضویت حسگر در خوشه، 2) مدلسازی ریاضی شانس یک ناحیه برای دریافت چاهک متحرک و 3) طراحی یک تابع برازش برای ارزیابی شایستگی هر تخصیص از چاهکهای متحرک به مناطق بحرانی در الگوریتم ژنتیک. در اقدامات اخیراً ذکرشده مینیممسازی تعداد و نیز طول پیامها مورد توجه قرار گرفته است. به طور خلاصه، مزیت مهم روش پیشنهادی امکان اجراییشدن آن در شبکههای حسگر واقعی (به دلیل جداسازی محاسبات سبکوزن از محاسبات سنگینوزن) در کنار ایجاد موازنهای مناسب میان اهداف تعریفشده است. نتایج شبیهسازی نشاندهنده بهبود در عملکرد روش پیشنهادی است.
پرونده مقاله